سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسمان آبی 56
 
قالب وبلاگ

 می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


 

 

 


[ دوشنبه 93/10/8 ] [ 7:19 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

 ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده...

تازیانه می زنی بر اعتمادم ،زیر پایم را زود خالی کردی...

سلام پر مهرت را باور کنم، یا پاشیدن زهر نا مردیت را ؟؟

خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم ...

کسی جز تو نبود !!!

               

 

 


[ یکشنبه 93/10/7 ] [ 4:1 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

تنها نشسته ام ، چای می نوشم و بغض می کنم

هیچکس مرا به یاد نمی آورد

این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی

و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم...


        


[ جمعه 93/10/5 ] [ 9:12 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

 ای پنجره ی احساس ،در کوچه ی تنهایی

آرام نمی گیرد ،هان این دل دریایی

در حسرت یاد تو، تا مرغ سحر بی خواب

از عطر تو جان گیرد، این ساقه ی مینایی

نیلوفر یاد تو ،پیچیده بر این احساس

بی یاد تو می میرد، هر صبح شکیبایی

در پیچش زلف تو ،رازیست پر از شبنم

باران زده بر این دل، از شدت زیبایی

با دیده ی تر دیدم، یک شاخه تبسم را

یک سینه پر از حسرت ،یک نقش چلیپایی

در ظلمت شب پیچید، طوفان نگاهی سرخ

کز شمع رخش تابید، یک مرد اهورایی

در نرگس چشمانش، آیینه دلتنگی

بنوشته به خطی خوش، ای کاش که باز آیی


    ای کاش که باز آیی

 


[ جمعه 93/10/5 ] [ 10:25 صبح ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

شنیده بودم وقتی آدم یکی رو دوست داره با ارزشترین چیزشو بهش هدیه

میده. من ساده هم چه میدونستم با ارزشترین چیز که قلبم بود رو  هدیه دادم.

اما در عین ناباوری بی اعتنایی کرد و قلبمو شکست و پس داد. حال من ماندم

و یه قلب شکسته و کُلی درد. آی آدما کسی رو می شناسید که این قلب

شکسته رو بَست بزنه تا شاید یکم از دردش کم بشه؟؟


           


[ سه شنبه 93/10/2 ] [ 5:23 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

می گویند اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند ،من هم فقیرم ،فقیر کَرمت. رضا

جان دلم برای حرمت تنگ شده ،حرمت حریم آرامش است. کوله بارم پُر است

ازغفلت و پشیمانی ، پُر است از تنهایی و بی کسی، خریداری ندارم دلخوش

اینم که خریدارم شوی. مطمئنم آنقدر رئوفی که ضامن من هم می شوی. امام

رئوف کوله بارم را بر دوش انداختم و امیدم این است که اذن به یک لحظه

نگاهم دهی و مرا بطلبی تا از باب الجوادت وارد شوم ، روبروی ایوان طلایت

بایستم دست ادب بر سینه بگذارم و بگویم اللهم صل علی علی بن موسی

الرضا المرتضی الامام التقی النقی ...و اشکم سرازیر شود و دلم آرام بگیرد.

دلم برای صدای نقاره خانه ات تنگ شده آقا ، تشنه ام برای آب گوارای

سقاخانه ات،دلم می خواهد خود را گره بزنم به پنجره فولادت، دلم برای

کبوتر های حرمت تنگ شده راستش به آنها حسودی می کنم خوش به

حالشان که هر روز عاشقانه طوافت می کنند. امام غریبم رأفت و مهربانی تو

عالمگیر است مگر می شود مرا  از درگاهت برانی ، امیدم به کَرم توست.

مرا بطلب آقا دلتنگی ها امانم را بُریده ، غریبم در این سرای غربت زده

مرا بطلب...

اللهم ارزقنا زیارت الرضا


               

               

                 

 


[ دوشنبه 93/10/1 ] [ 5:26 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

کار تو، همه مهر و وفا بود، رضا جان

پاداش تو، کی زهر جفا بود، رضا جان  

آن لحظه که پرپر زدی و آه کشیدی  

معصومه ی مظلومه، کجا بود رضا جان  

بر دیدنت آمد چو جوادت ز مدینه

سوز جگرش، یا ابتا بود رضا جان

تنها نه جگر، شمع‌صفت شد بدنت آب

کی قتل تو اینگونه روا بود، رضا جان

تو ناله زدی، در وسط حجره و زهرا

بالای سرت نوحه‌سرا بود رضا جان

یک چشم تو در راه، به دیدار جوادت

چشم دگرت کرب و بلا بود، رضا جان

جان دادی و راحت شدی از زخم زبان‌ها

این زهر، برای تو شفا بود رضا جان

از آتش این زهر، تن و جان تو می‌سوخت

اما به لبت، ذکر خدا بود رضا جان

روزی که نبودیم در این عالم خاکی

در سینه ی ما، سوز شما بود رضا جان

از خویش مران بنده ی افتاده ز پا را

عمری درِ این خانه گدا بود رضا جان

 

       

 


[ دوشنبه 93/10/1 ] [ 4:53 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]
<   <<   6   7      
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 51
بازدید دیروز: 90
کل بازدیدها: 213446