آسمان آبی 56 |
قرار ما به رفتن بود نگو چی شد نمی دونم خودم گفتم تمومش کن، خودم میگم نمی دونم نمی دونم کجا رفتم ،نمی دونم دلم چی شد درست در بدترین لحظه ببین کی عاشق کی شد فقط حرفامو باور کن تقاص عشق تو کم نیست بمون حوای من با من ،مگه عشق تو آدم نیست تو خاکستر شدی با من، دارم می میرم از این درد بیا ، این خونه ،این کبریت تلافی کن ،ولی برگرد من از آغاز این قصه ،ازت چیزی نفهمیدم نمی دونم چرا حالا ، چرا اینجا تورو دیدم چقدر دیوونگی دارم تمام قلبم آشوبه تو آرومی نمی دونی چقدر دیوونگی خوبه تمام قصه بازی بود ،تموم شد ، هیچ رازی نیست کسی که روبه روشی تو، از اینجا مردِ بازی نیست
[ دوشنبه 93/9/10 ] [ 12:43 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |