آسمان آبی 56 |
زندگى مثل یک کامواست از دستت که در برود،مى شود کلاف سر در گم، گره مى خورد، می پیچد به هم، گره گره مى شود،بعد باید صبورى کنى، گره را به وقتش با حوصله وا کنى زیاد که کلنجار بروى، گره بزرگتر مى شود، کورتر مى شود یک جایى دیگر کارى نمى شود کرد، باید سر و ته کلاف را برید یک گره ى ظریف و کوچک زد، بعد آن گره را توى بافتنى جورى قایم کرد،محو کرد،جورى که معلوم نشود " یادمان باشد " گره هاى توى کلاف همان دلخورى هاى کوچک و بزرگند همان کینه هاى چند ساله باید یک جایى تمامش کرد سر و تهش را برید. زندگى به بندى بند است به نام "حرمت" که اگر پاره شود تمام است....
[ سه شنبه 94/11/27 ] [ 5:49 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |