آسمان آبی 56 |
به صحرا شدم عشق باریده بود ،و عطر نگاهِ تو پیچیده بود شقایق به لب داشت نام تو را ،و بابونه خواب تو را دیده بود و با یاد لبخند خورشیدیت ،گُل خنده بر خاک روییده بود نه آن دشت را باد زرد و سیاه ،نه بیدی که از باد لرزیده بود و انگار در چشم آیینه ها ،طنین نگاه تو خوابیده بود و یک لحظه انگار طاووس وار ،خیالِ تو آنجا خرامیده بود
[ یکشنبه 93/9/2 ] [ 4:43 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |