آسمان آبی 56 |
و تو ای خدای من هر زمان که صدایت کنند پاسخ می دهی و اگر خالصانه آرزو کنند می بخشی ،اما امشب شب دیگریست،شبی که آسمانش پر از برق ستارگان است و هر دعایی که به آسمان می رود به ستاره تبدیل می شود و در پهنه ی آسمان پخش می گردد و نورفشانی می کند .در این شب چه بخواهم از تو که نورش روشنی بخش تمام عمرم باشد؟ بهترین را از تو می خواهم ای معبودم پس بهترین را بر من ارزانی دار که سخت محتاج الطافت هستم
[ پنج شنبه 94/2/3 ] [ 7:31 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
لابه لای آه دلم، یه غصه فریاد می کشه اشکامو مخفی می کنم اما چشام داد می کشه زخمی که توی سینمه ، هیچ جوری مرهم نداره به یاد یک حرم شبا، تا صبح دلم عزاداره این روزا روضه می گیرم، به یاد روضه ی غمش روم نمیشه بگم شده، چه ها به صحن و حرمش خنده هامون گریه دارن، فصل عزا و شادیه دلم خراب حرمه، آقام امام هادیه قامت گلدسته تو، اگه یه ذره خم شده کی گفته بغض دشمنت ، میون ماها کم شده سینه زنت تا عمر داره، به داشتن تو می نازه پا بده با سرش می آد، صحن .و سرات و می سازه یه روز می آد که اون حرم، تو گریه جا می گیریم توی طواف سینه زنات، شور یا زهرا میگیریم شما امامی و عزیز، اما شکسته حرمت عرش خدا آتیش گرفت، تو شعله های غربتت گوشه زندان می چکه، بارون زچشمای شما آقا چرا ورم داره، زیر کف پای شما تشنگی اذیت می کنه، عطش نشسته تو گلوت میگن جای تازیانس، آقا به روی سر و روت چند ساله بین زنجیرا، نشسته در تاب و تبی چند ساله که عزادار روضه ی عمه زینبی چند ساله که صحن خونت، پرچم لاله می زنی ناله ی غسل کفن، طفل سه ساله می زنی همه می دونن خون ما، وصل به رگهای شماست همه می دونن شونمون، زخمی داغ کربلاست هرجایی بریم آخرش، گریمون توی شور و شین اینه که مستی می کنیم، فقط با ذکر یا حسین [ سه شنبه 94/2/1 ] [ 9:33 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
چرا چنین متوکل به ما جفا کردى شدى به کین، متوسل ستم روا کردى غم مدینه مرا کم نبود اى ظالم؟ که طعن و تهمت و تبعید را روا کردى مگر مرا به تمسخر گرفته اى کان شب به جشن و لهو و لعب خواهش غنا کردى براى من شب جشن تو پر ز ماتم بود خوشى نبود، که بر پایىِ عزا کردى سرور و بزم تو تنها سر بریده نداشت چرا سرم نبریدى؟ به من جفا کردى ز روى پاک و نجیبم حیا نکردى تو؟ چسان ز شعر من اى بى حیا حیا کردى عبادت شب و ذکر و ترحمم دیدى ولى به دشمنى خویش اتّکا کردى هزار نقشه به قتلم کشیدى و اجرا به دست معتز ملعون در انتها کردى [ سه شنبه 94/2/1 ] [ 9:17 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
چه نقاش خوبی هستیم!!! ناز را می کشیم، آه را می کشیم، انتظار را می کشیم، درد را می کشیم اما آنقدر نقاش ماهری نشدیم که از " یاد خدا دست " بکشیم
[ دوشنبه 94/1/31 ] [ 12:12 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
شب اول رجب دل من بی تابه که شب تولده نوه ی اربابه آسمونا ستاره بارونه کل زمین آیینه بندونه کاش ببینم همچین شبی آقا دور تا دور بقیع چراغونه [ یکشنبه 94/1/30 ] [ 10:31 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
امشب جاده های بی حاشیه ی آسمان مردی را به زمین بدرقه می کند که در کوچه های جوانی فانوسی از بی کرانه دانش ها به دست می گیرد "مقدمت گلباران یا باقرالعلوم"
[ یکشنبه 94/1/30 ] [ 10:23 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
روزی ما دوباره کبوترهایمان را پرواز خواهیم داد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت و من آن روز را انتظار می کشم حتی روزی که نباشم [ یکشنبه 94/1/30 ] [ 10:0 صبح ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
وقتی با مشکلات روبرو میشویم ، به خدا میگوییم چرا من ؟ اما زمانی که خوشحالی به ما روی می آورد ، صحبتی از خدا نیست یاد بگیریم که در هر وضعیت بگوییم " بله خدا ! خود من " [ شنبه 94/1/29 ] [ 1:25 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
وقتی که خدا چشم خمار تو بیاراست یک نرگس مجنون ز نگاه تو به پا خاست افتاد دلم در طلب نرگس چشمت عاشق شدن خوار به خورشید چه زیباست! هر جا که اثر از گل و از باغچه دیدم دل گفت بیا نرگس مجنون تو اینجاست این سمت کویر است و کویر است و کویر است آن سو همه دریاست و دریاست و دریاست رفتم سوی دریا تو نبودی که ببینی چشمم به طلب، ناله کنان غرق تمناست یعقوبترین چشم جهان قسمت من باد چون یوسف گمگشته ی من یوسف زهراست [ جمعه 94/1/28 ] [ 12:26 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
خودت را که به خدا سپردی دیگر نگران هیچ طوفانی نباش کشتی نوح را یک غیر حرفه ای ساخت کشتی تایتانیک را یک حرفه ای...
[ سه شنبه 94/1/25 ] [ 7:56 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |