آسمان آبی 56 |
نردبان دلم شکسته است ، می شود برای من کمی دعا کنی؟ یا اگر خدا اجازه می دهد کمی به جای من ،خدا خدا کنی؟ راستش دلم مثل یک نماز بین راه ،خسته و شکسته است، می شود برای بی قراری دلم سفارشی به آن رفیق با وفا _خدا _کنی ؟
[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 8:8 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
جسارت می خواهد نزدیک شدن به افکار دختری که روزها مردانه با زندگی می جنگد، اما شب ها بالشش از هق هق های دخترانه خیس است...
[ چهارشنبه 93/6/12 ] [ 12:33 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
بر خاک افتادن لیاقت می خواهد، اگر در برابر خداوند متعال باشد ذلت و شقاوت می خواهد ، اگر در برابر غیر خدا باشد
سجده نزولی سراسر صعود [ دوشنبه 93/6/10 ] [ 9:3 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
میخواهی بروی ؟ بهانه میخواهی؟ بگذار من بهانه را دستت دهم. برو و هر کس پرسید بگو لجوج بود، همیشه سرسختانه عاشق بود. بگو فریاد می کرد، همه جا فریاد می کرد که فقط مرا میخواهد. بگو دروغ می گفت من هرگز ناراحتش نکردم. بگو درگیر بود، همیشه درگیر افسوس نگاهم بود. بگو او نخواست، نخواست کسی جز من در دلش خانه کند. من اینجا می مانم، این همه بهانه برایت آوردم دیگر چه میخواهی برو به سلامت...
[ یکشنبه 93/6/9 ] [ 1:29 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
ای کاش می دانستم پس از مرگم چه کسی اولین اشک را خواهد ریخت و آخرین کسی که مرا از یاد خواهد برد کیست؟؟
[ یکشنبه 93/6/9 ] [ 1:20 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
دستم به قلم نمیرود، هر روز تا هزار سال جلو میروم و هزار سال را به دوش می کشم می دانی، بار دقایق سنگین است، بار روزها و سالها سنگین تر و از همه سنگین تر، لحظه ها... [ جمعه 93/6/7 ] [ 8:18 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند... عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند... بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند... لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند... و محبت کنم به کسانی که محبتی در حقم نکردند... [ جمعه 93/6/7 ] [ 7:48 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
لنگه های چوبی در حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر میکنند اما کنار همند! خوش به حالشان که با همند و لنگه ی هم... [ جمعه 93/6/7 ] [ 7:40 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
وصیت کرده ام بعد از مرگم همراه من دو فنجان چای هم دفن کنند!! شاید صحبت من با خدا به درازا کشید. به هر حال دلخوریها کم نیست از بندگانش. همانهایی که بی اجازه وارد شدند، خودخواهانه قضاوت کردند، بی مقدمه شکستند و بی خداحافظی رفتند.... [ دوشنبه 93/6/3 ] [ 1:31 عصر ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
از گُنه دَم به دَمم آتش طوفنده شدم هم شدم از توبه خجل، هم ز تو شرمنده شدم صاحب من! خالق من! داور من! یاور من! حیف تو را داشتم و غیر تو را بنده شدم [ دوشنبه 93/6/3 ] [ 1:19 صبح ] [ z.foroutan ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |