سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسمان آبی 56
 
قالب وبلاگ

بزرگترین اشتباهی که  ما آدما در رابطه هامون مرتکب میشیم

نیمه می شنویم

یک چهارم می فهمیم

هیچی فکر نمی کنیم

و دو برابر واکنش نشون میدیم...

 


[ یکشنبه 94/5/18 ] [ 7:26 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

کفش کودکی را دریا برد، کودک روی ماسه های ساحل نوشت دریای دزد!

آنطرف تر مردی که صید خوبی داشت،روی ماسه ها نوشت دریای سخاوتمند!

جوانی غرق شد، مادرش نوشت، دریای قاتل!

پیرمردی مرواریدی صید کرد ، نوشت دریای بخشنده...

موجی آمد نوشته ها را شست. دریا آرام گفت:به قضاوت دیگران اعتنا نکن اگر

می خواهی دریا باشی...



 


[ یکشنبه 94/5/18 ] [ 7:17 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

شیشه ای می شکند

یک نفر می پرسد که چرا شیشه شکست؟

یک نفر می گوید: شاید این دفع بلاست.

دیگری می پرسد شیشه پنجره را باد شکست؟

دل من سخت شکست

هیچکس هیچ نگفت

غصه ام را نشنید

از خودم پرسیدم

ارزش این دل بشکسته ی من از شیشه پنجره هم کمتر بود؟؟؟


قلب شیشه ای

 


[ شنبه 94/5/17 ] [ 5:53 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

گریــــــه شاید زبان ضعـــف باشد

شاید کودکــانه ، شاید بی غــرور

اما هر وقت گونه هــــایم خیس می شـــود

می فهمــــم نه ضعیفم ، نه کودکم ، بلکه پر از احساســـم...



 


[ جمعه 94/5/16 ] [ 10:4 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

گویند روزی گاندی در حین سوار شدن به قطار یک لنگه کفشش درآمد و روی

خط آهن افتاد. او به خاطر حرکت قطار نتوانست پیاده شده و آن را بردارد. در

همان لحظه گاندی با خونسردی لنگه دیگر کفشش را از پای درآورد و آن را در

مقابل دیدگان حیرت زده اطرافیان طوری به عقب پرتاب کرد که نزدیک لنگه

کفش قبلی افتاد. یکی از همسفرانش علت امر را پرسید. گاندی خندید و در

جواب گفت: مرد بینوائی که لنگه کفش قبلی را پیدا کند، حالا می تواند لنگه

دیگر آن را نیز برداشته و از آن استفاده نماید.




[ جمعه 94/5/16 ] [ 4:35 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

زندگی دیکته گفت و ما ، همش غلط پشت غلط 

عشق رو نوشتیم با الف ، نقطه گذاشتیم ته خط 

منو از اول همه جا ، نشوندن آخر کلاس 

حالا میگن یه کاری کن ، میگن حسابت با خداست 

خونه ی بی چراغ من ، از تو همیشه روشنه 

بخشش چندمه توئه ، توبه ی چندم منه 

تو بهترین رفیقمی ، نمیشه از تو دل جدا 

گمم نکن تو تاریکی ، دستمو ول نکن خدا 

خدا اجازه من دلم 

بسته به زنجیر غمت 

نگاه نکن به جرم من 

نگاه بکن به کرمت




 

 

 

 


[ جمعه 94/5/16 ] [ 3:45 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

ما پی نبرده ایم تو را آن چنان که هست 

کاری نکرده ایم به قدر توان که هست 

کــاری بــرای آمــدن تو نکــرده ایم 

اما برای نذر قدوم تو جان که هست

گر بی قراری دل ما آشکـــار نیست

پیدا ز حال و روز پریشانمان که هست

دل گَه گـُدار از تو جـدا می شود ولـی

این دست ها دخیل بر این آستان که هست 

ما در قمــار عشق، به عشق تو آمدیم

پس فارغیم از همه سود و زیان که هست

ای دل برای عقده گشایی به کربلا

ما را نبرده اند اگر ، جمکران که هست



 

 


[ جمعه 94/5/16 ] [ 3:33 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

خدایا!

دستم به آسمانت نمی رسد

اما تو که دستت به زمین می رسد

"‌ بلندم کن "

 


[ پنج شنبه 94/5/15 ] [ 9:33 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

هیچکس،

بر نیمکت پارک به تنهایی نمی نشیند!

یا یار در بر است، یا یاد یار در سر



 


[ چهارشنبه 94/5/14 ] [ 5:56 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

گاه پرندگان آنقدر سرگرم دانه چیدن می شوند 

که پرواز را فراموش و آسمان را از یاد می برند 

گاهی پرتاب سنگی کوچک یاد آور پرواز و آسمان است...

 


                      


[ چهارشنبه 94/5/14 ] [ 5:50 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 28
کل بازدیدها: 212262