سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آسمان آبی 56
 
قالب وبلاگ

روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت 

زیر باران غزلی خواند، دلش تر شد و رفت

چه تفاوت که چه خوردست غم دل یا سم

آنقدر غرق جنون بود که پرپر شد و رفت

روز میلاد، همان روز که عاشق شده بود 

مرگ با  لحظه ی دیدار برابر شد و رفت

او کسی بود که از غرق شدن می ترسید

عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت

هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد

دختری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت


            


[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 11:27 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

خدایا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم، دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را میتوانم تغییر دهم، بینش ده ،تا تفاوت این دو را بدانم، مرا فهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتار کنند.( دکتر علی شریعتی )


                 


[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 11:21 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

می خواستم زندگی کنم راهم را بستند،

ستایش کردم گفتند خرافات است،

عاشق شدم گفتند دروغ است،

گریستم گفتند بهانه است،

خندیدم گفتند دیوانه است،

دنیا را نگهدارید میخواهم پیاده شوم..


[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 11:17 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

آیا تا به حال اسم بنتونیت به گوشتون خورده؟

قدیمها خاکی بود که به آن گل سر شوی میگفتند و خواصی مشابه صابون داشت که برای شستشو استفاده می شد...! امروزه به آن بنتونیت می گویند که اگر یک مشت از آن را داخل یک لیتر آب بریزید حجیم می شود و بعد از خشک شدن از بتون هم محکمتر است ...!

در خراسان معادن خاک بنتونیت وجود دارد که مرغوب ترین خاک آن سفید رنگ است و عمری هزار ساله دارد. بعضی از آن معادن ماهانه سه هزار تن از این خاک را بوسیله لودر استخراج میکنند. خاک بنتونیت به دلیل چسبندگی، جذب آب، تورم پذیری و نرم بودن کاربردهای زیادی در ریخته گری، حفاری چاههای نفت ، سد سازی و کشاورزی دارد. عمده واحدهای فعال خاک بنتونیت که خاک مرغوب و صادراتی دارند در قائن ، شمال غرب بیرجند و بخشی از فردوس هستند.. اما اینکه این خاک به چه دردی میخورد و کجا میرود حکایت جالبی دارد... هر تن خاک بنتونیت را ده هزار تومان می فروشند و همین خاک در دبی بعد از فناوری هر کیلو تا هفتصد هزار تومان به فروش می رسد.

سالانه صدها هزار تن از این خاک مرغوب چه بطور رسمی و چه قاچاق به کشور دبی صادر میشود ظاهرا" برای استفاده ی چاههای نفت اما حقیقت تلخ این است که این خاک برای ساخت جزایر مصنوعی استفاده می شود ...! جزایر النخیل موسوم به پالم آیلند که در سواحل جنوبی خلیج فارس در دست  احداث است.. به اسم صادرات غیر نفتی مرغوب ترین خاک ایران را خارج می کنند تا جزایری به مساحت پنجاه کیلو مربع در امارات ساخته بشود که هم تهدیدی برای محیط زیست خلیخ فارس محسوب می شود و هم خواسته یا نا خواسته با این کار تیشه به ریشه ی معادن و منابع خودمان می زنیم..!

تنها جزیره نخلی جمیرا نیاز به بیش از پنجاه میلیون متر مکعب خاک برای به سطح آب رساندن این سازه دارد. عربها با پول، خیلی چیزها را می خریدند حتی خاک ما را...! خاکی که برای دفاع از آن زمانی خون دادیم و نگذاشتیم دشمن پا روی آن بگذارد، حالا تریلی تریلی و کشتی کشتی تحویل و تقدیمشان می کنیم و چندرغاز پول می گیریم، اسمش را هم گذاشتیم صادرات غیر نفتی...

اما شاید اگر ما توانایی و لیاقت این را نداریم که از منابع خاکی خودمان استفاده بهینه ببریم همان بهتر باشد تا این خاک گرانبها را بدهیم که آنها ازش جزیره نخل جمیرا بسازند که گفته می شود از روی ماه قابل دیدن است و ما برویم آنجا برای تفریح و چند برابر پولهایی که برای خاک آن جزیره ها گرفته ایم را روانه جیبهایشان کنیم...

                     بنتونیت


[ پنج شنبه 92/11/24 ] [ 10:30 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

1. وضو داشتن در اکثر ساعات شبانه روز

2. خوشحال کردن پدر و مادر

3. زیارت امام حسین (ع)

4. حسن نیت و خیرخواهی برای دیگران در زندگی

5. نیکی به دوستان اقوام و خویشاوندان

6. کمی بدهی مادی در زندگی

7. صله ارحام با اقوام و خویشان


[ چهارشنبه 92/11/23 ] [ 9:55 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

آدمها فقط آدمند نه کمتر نه بیشتر

اگر کمتر از چیزی که هستند نگاهشان کنی،

آنها را شکسته ای و اگر بیش از آنچه هستند حسابشان کنی،

آنها تو را می شکنند.

بین این آدمها فقط باید عاقلانه زندگی کنی نه عاشقانه.


             


[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:15 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

با عجله برای نقد چکی وارد بانک شدم، نوبت گرفتم و نشستم. نگاهی به برگه ی نوبت انداختم، افراد منتظر سی نفر. سرانگشتی حساب کردم پنج باجه و سی نفر. بطور متوسط هر باجه ، شش نفر و اگر کار هر نفر پنج دقیقه طول بکشه،  میشه سی دقیقه. نیمساعتی نشستم و نوبتم نشد !! نگاه کردم دیدم متصدی باجه یک لیوان چایی بدست با رفقا چاق سلامتی میکنه . متصدی باجه دو با متصدی باجه چهار مشغول صحبتهایی از جنس خودمان است ،و متصدی باجه سه انگار به امور عقب افتاده اش میرسید، و فقط  متصدی باجه پنج بود که به کار ارباب رجوع رسیدگی میکرد. بحر طویل نگم بالاخره نوبتم شد . جلوی باجه ایستادم و سلام کردم و چک را روی پیشخوان گذاشتم. متصدی از پشت عینکش به چک نگاهی کرد و گفت موجودی نداریم فردا مراجعه کنید.با نا امیدی از بانک اومدم بیرون. فردا صبح مرخصی ساعتی گرفتم ،و دوباره راهی بانک شدم . مثل روز قبل نوبت گرفتم و نشستم . باز حکایت روز قبل تکرار شد پرتی کار کارمندان...... چاره ای نداشتم باید منتظر می نشستم. شماره ام که خوانده شد مثل فنر از جا پریدم و با سرعت نور خودمو به باجه رسوندم سلام و خسته نباشیدی گفتم و چک را جلوی متصدی گذاشتم .نگاهی کرد و گفت موجودی نداریم. با تعجب پرسیدم موجودی ندارید مگه میشه  بانکی موجودی نداشته باشه؟؟؟ متصدی بی تفاوت به جمله ام ، چک را داد  دستم و گفت بفرمایید. با عصبانیت رفتم سراغ رئیس بانک و بعد از سلام و علیکی نچندان دوستانه خودمو اینجور معرفی کردم. بنده فلانی هستم از اداره ی ...... و کارتم رو از جیبم درآوردم. رئیس محترم بانک با دیدن نام بازرس روی کارت ،از جای خودشون بلند شدن ،دست ادب به سینه گذاشتن و تا کمر خم شدن و فرمودند ،بفرمایید امرتون؟؟ عرض کردم آقای رئیس مگه امکان داره بانکی هشت میلیون تومن موجودی نداشته باشه؟ جناب رئیس پرسیدن چطور؟ گفتم دو روزه میام تا این چک را نقد کنم اما کارمنداتون می فرمایند موجودی نداریم. آقای رئیس بنده را دعوت به نشستن کردند و با سرعت رفتند سراغ یکی از باجه ها ،جمله ای گفتند و به بنده اشاره کردند. متصدی باجه ،نیم خیز از جا بلند شد و لبخندی همانند لبخند ژکوند زد و سری تکان داد. آقای رئیس سریع برگشتند و گفتند بفرمایید تا همکارمون کارتون رو انجام بدند. چک رو گذاشتم جلوی متصدی و در عین ناباوری دیدم دسته های پول و تراول بود که از کشوی میز در میومد، از تعجب چشمام گرد شده بود. پول رو گرفتم ،تشکر کردم و از بانک اومدم بیرون .تا آخر شب ذهنم درگیر این مطلب بود که چقدر یه کارت پرسنلی برش داشت.......


[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 3:3 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

در هیاهوی زندگی دریافتم چه دویدن هایی که فقط پاهایم را از من گرفت، چه غصه هایی که فقط سپیدی مویم را حاصل شد، در حالیکه قصه ای کودکانه بیش نبود، دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود.

به همین سادگی!!! 

     

          


[ سه شنبه 92/11/22 ] [ 12:0 صبح ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

صدها نفر برای بارش باران دعا کردند،

غافل از اینکه خدا با کودکی است

که کفش هایش سوراخ است.

                           کفش


[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 11:55 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]

 سه چیز را با احتیاط برداریم: قدم ، قلم ، قسم

سه چیز را پاک نگهداریم: جسم ، لباس ، خیالات

سه چیز را بکار بگیریم: عقل ، همت ، صبر

سه چیز را آلوده نکنیم : قلب ، زبان ، چشم

سه چیز را هیچ وقت فراموش نکنیم : "خدا "، "مرگ "، "دوست با معرفت"


[ دوشنبه 92/11/21 ] [ 11:51 عصر ] [ z.foroutan ] [ نظر ]
<   <<   6   7      >
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 70
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 219401